دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

خاله زنکی

بیاید یکمم حرفای خاله زنکی بزنیم ...

من همیشه میگفتم این عروس بازی که میگن خیلی بی معنی .. شنیدین دیگه حتما !! حالا من خودم چند تا چشمشو دیده بودما .. ولی خوب همیشه میگفتم از عمد نیست .. همیشه هم همه رو به آرامش دعوت می کردم ..

ولی دیشب زن داداشه یه کاری کرد که چشام در حددد بشقاب پلوخوری گرد شده بود ..

خب آخه چرا عزیز من ؟؟؟ از پدر و مادر من جز محبت چی دیدی ؟؟ جز این که همیشه جات رو چشمشون بود ؟؟

جیگرم آتیش گرفت دیشب صورت سرخ بابا رو دیدم .. گریه های امروز مامان رو ... 

نکنید عروسای عزیز .. آتیش تو زندگی کسی نندازید .. جواب احترام و محبت رو اینجوری ندید .. خراب کردن بقیه هیچ جایگاه بالایی به کسی نداده تا حالا .. اگرم بوده موقت بوده ..


اندوه بزرگیست زمانی که نباشی ...

خدایا برای گذراندون این روزای یخ زده بهمون صبر بده .. برای دوری از آدمایی که هیچ وقت از فکرمون بیرون نمیرن ولی از زندگیمون میرن ..

در هم و بر هم

دیدید بعد از بارون شیشه ی ماشین چجوری لک میشه ؟؟ باز اون یه برف پاک کن داره که تمیزش کنه !! یکی بیاد به داد این عینک ما برسه !!!

هعی گفتم میام تعطیلات بین دو ترم میرم دکتر و عمل می کنم ولی اصلن فرصت یا صحیح ترش حس و حال دکتر رفتن یافتیده نشد ... نه اینکه خیلی هم بهم میاد .. زیاد راغب نیستم عمل کنم :دی 

کم کم آف ها داره شروع میشه و دل ما اندکی شاد میشه ! البته هر اووف شدنی هم اآف نیستا ولی بعضی وقتا واقعا خوبه !

آقا من در نابود کردن شلوار و کفش ید طولایی دارم  .. کفشای مناسب این فصلم دو جفتش شمال بود یه جفتشم اینجا که همین چند روز پیش زدم نابودش کردم ! باز خوبه شماره ی پای من و مامان یکی .. البته کاش سلیقمونم تو انتخاب کفش یکی بود .. وگرنه بی کفش می موندم :دی 

خلاصه که همین پنج شنبه رفتم دادم اونو درستش کنن یکی دیگه هم خریدم که بی کفش نمونم ! از اون خریدای رفع نیاز فقط ! که اصلن دوسش ندارم .. یعنی جیبمونو نگاه کردیم و خریدیم ! اصن یه وضی شده این شب عیدی ...

راستی چه زود داره میشه شب عیدا ..

خدا به پول بزرگترا برکت بده که عیدی های رسیده به دست ما هم زیاد تر از قبل بشه :)))))))))))))


ریپیت

-مرغ سحر با صدای همایون شجریان

-ماه و ماهی با صدای حجت اشرف زاده 

-با من بی کس تنها شده یارا ، تو بمان با صدای علی جهاندار 

-چونی بی من با صدای همایون شجریان

-از من بگذر با صدای علیرضا قربانی


پر از بغضم

همون داستان تکراری ...

سلام ... روزتون بخیر ..

با اینکه چند شبه اصلن خوب نخوابیدم .. خداروشکر امروز سرحالم ..

کارای پروپوزال مونده .. یه هفته نت نداشتمو هنوزم ندارم .. منطقه ی ما یه جوریه که فقط از مخابرات می تونیم نت بگیریم و هیچ شرکت دیگه ای هم به ما خدمات نمیده .. مخابراتم عملا چیزی به نام پشتیبانی نداره ! یعنی افتضاح ح ح ح .. دیروز از صبح تا شب من درگیر نت بودم .. صبح زنگ زدم گفتن مشکل حل شده ..باز چراغ اینترنت مودم من خاموش بود .. ظهر دو سه بار دیگه هم زنگ زدم که هیچ کاری نکردن .. شب بعد از کلی مهندس بازی خودم و چند تا مهندس خبره زنگ زدم .. آخرش گفت خانوم کمبود آی پی داریم .. دعا کنید آی پی تزریق شه به شبکه ! خیلی خیلی خانومی کردم فحش ندادم !!!! دزدی تو روز روشن همینه دیگه ...

الان اس دادم به استادم که سه شنبه برم پیشش ولی نت نداشتم که کارامو کنم .. رفتم مودم وایمکس دایی جان رو قرض کردم تا به کارام برسم .. گفتم اول یه سلامی هم اینجا عرض کنم ...

آقا این قول مرحله ی اول پایان نامه واقعا سخته ! منم حوصلم نمیشه بشینم بخونم و انجامش بدم ... بیاید کمک دیگهههههههههههههههههههههه

 

خ و ب ن ی س ت م


دلم میخواد باتری همه ی ساعتای توی خونه رو در بیارم ... من از این صدای تیک تاک متنفرم !

نفسی عمیق می کشم و گوش می سپارم به هق هقِ کهنه ی قلبم ...

من از وقتی که خودمو شناختم و همیشه نگران بودم ، نگران آدمای دور و برم !

نگران مامانم که میفهمم این روزا چقدر افسردست و روز به روزم افسرده تر میشه !

نگران بابام که میدونم چقدر زیاد سختشه 8 صبح بره و 8 شب برگرده !

نگران داداشو این همه بالا پایینای مالیش !

نگران بچه هاش ..

نگران خواهر بزرگه که همیشه ی خدا یه دنیا با هم فاصله داشتیم .. همیشه پناه برده به دوستاش و اشتباه کرده !

نگران خواهر کوچیک و تمام در لحظه زندگی کردناش و بی فکریاش !

نگران نون که این روزا داره سخت ترین تصمیم زندگیشو میگیره !

نگران تکی که این روزای اول زندگی زناشویی با مشکلات زیادی درگیره !

تگران میم که میخواد جدا شه و هنوز مطمئن نیست چقدر مصمم !


اینروزا خیلی دلم میخواد یکی نگران خودم باشه .. نگران تنهاییام .. نگران محکم بودنام .. نگران همیشه سنگ صبور بودنام .. نگران خنده هام .. نگران کم خواب بودنام .. 


امروز که میم گفت برم پیشش تا راجع به خواهر بزرگه حرف بزنیم  و حرف زدیم .. بعدش که داشتم فکر میکردم دیدم هیچ وقت هیچ فرصتی به خودم ندادم که به کسی تکیه کنم ! همیشه پناهگاه بودم .. برای خونوادم .. برای دوستام .. همیشه وقت مشکلاتشون که شد من گوش شنوا بودم ، گزینه ی اول بودم ... ولی هیچ وقت هیچ کس نگفت پس تو چی ؟؟؟!

نزدیکه دو سال تو شهر دیگه ای رفت و آمد کردم و موندم ، یکبار پدر و مادرم و حتی خواهر برادرام فکر نکردن جز مشکل مالی ، مشکل دیگه ای هم می تونم داشته باشم ! 

امروز که داشتم فکر میکردم دیدم من هیچ سهمی تو این دنیا ندارم .. بخاطر همینه که هر وقت به مرگ فکر میکنم ، میبینم که هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم .. 


+کسی توی تهران مشاور خوب سراغ داره ؟؟؟ (چرا اینقدر قیمت مشاوره ها بالاست ؟؟)




خلاصه ی خبرها

دوشنبه : عزیمت به شهر باران 

سه شنبه : ملاقات با استاد و فوری فوتی برگشت به شهر دود و دم

چهارشنبه : در خدمت خاواده  

پنج شنبه : دور همی با دوستان به بهانه ی صرف شام و تولد یکیشون 

جمعه : در خدمت خانواده

شنبه : یه تئاتر کمدی خوب .. بعد از کلی گشتن تو پایتخت و پیدا نکردن یک رستوران باز ساعت یک صبح برگشتیم خونه 

یکشنبه : پاساژ گردی

دوشنبه : خرید هدیه برای دوست جان 

سه شنبه : مهمونی خونه ی دوست جان و دیدن عکس و فیلمای عقد و عروسی و خل بازیامون 

.

.

.



واقعیت های شیرین

یه چند وقت که از نت دور بشی و این اپلیکیشن های گاهن مخسره رو آف کنی تازه میفهمی دایره ی دوستات چقدر به صفر نزدیکه !