یک دیوار تنهایی کشید
نه برای اینکه
دیگران را از خودت دور کنی
بلکه ببینی چه کسی
برای دیدنت
دیوار را خراب می کند
خوشگلازیسیون کنی
دوش بگیری
لاک صورتی بزنی
سشوار بکشی
رژ قرمز بزنی
درس بخونی
آهنگ درست و درمون گوش بدی
.
.
.
انگار رنگا جوون میگیرن ! همه چی پر رنگ تر میشه .. همه چی قشنگ تر ..
همه جا پر از زندگیه
.
.
اردیبهشت برای من همیشه معنای زندگی داشت !!
بهش که فکر میکنم ..
گذر ثانیه ها رو متوجه نمیشم
به خودم که میام میبینم کف دستم جای ناخونام مونده
به خودم که میام معدم در حد مرگ درد میکنه
به خودم که میام دلم میخواد این موبایلو بزنم تو دیوار و خوردش کنم
به خودم که میام دلم میخواد ثانیه ای بیشتر زنده نباشم تا بهش فکر کنم
1.محل کار یه همکلاسی عزیز دیگه برای کار . جاده لاهیجان
2.خونه ی با صفای یه خونواده ی روستایی فوق العاده مهمون نواز . جاده ی لاهیجان
3.ناهار . جاده ی انزلی
4.ساحل خلوت و زیبای انزلی با یه نسیم خنک فوق العاده و پا برهنه راه رفتن رو شنای نرمش . دهکده .. نزدیک انزلی
4.یه نوشیدنی ترش و خنک .خمام
5.خوابگاه
نیم ساعتی هست دارم آهنگ گوش میدم ، اوونم یه عالمه آهنگ قر دار !! که در صورت عادی بودن شرایط باید پا میشدم باهاشون میرقصیدم !! ولی اینقدر توانایی هام زیاد شده که میتونم با تک تک شون کلی زار بزنم ...
ژان پل سارتر میگه :
نمی توانم نامت را در دهانم
و تو را
در درونم
پنهان کنم .
گل با بوی خود چه می کند؟
گندمزار با خوشه اش؟
طاووس با دمش؟
چراغ با روغنش؟
با تو سر به کجا بگذارم؟
کجا پنهانت کنم؟
وقتی مردم، تو را در حرکات دستهایم، موسیقی صدایم
و توازن گام هایم
می بینند.
نزار قبانی