برای بیرون کردن بعضی از آدما از زندگیمون ، انگار هیچ ترفندی سازگار نیست !!!
کم اووردم از این حجم بزرگ بودنت در حالی که نیستی ..
یادم رفته زندگی بدون حضور تو چه رنگیه ! چجوریه !
من همه چیزو از یاد بردم الا نبودن تو رو ....
بعد از یه سال بازم با دوست های کارشناسی جمع شدیم دور هم !! بازم همونقدر خل و چل بازی .. فقط این دفعه دیگه بحثا پیرامون دوست پسر و شوهر نبود !!!
حرف از خواستگاری و عروسی و بچه دار شدن بود !!! منم که هنوز قصد ادامه تحصیل دارم !!!
اینکه بعد از کلی بی خبری جمع میشیم دور هم و بازم همونقدر حسامون به هم نزدیکه و همووونقققدددررر با هم صمیمی هستیم واقعا برام هیجان انگیزه !!!
.
.
.
.
دارم کم کم برای خودم نگران میشم !
چند ماه من گریه نکردم ..
یادمه آحرین بار آخرای ترم پیش بود ، خوابگاه بودم !! یه دوست عزیزی بهم زنگ زد .. میدونست اونشب حالم خوش نبود ..
کلی حرف زد ، کلی گوش دادم ، کلی اشک ریختم به خیال خودم که اوشون نمیفهمه ، که البته آخرشم متوجه شدم که اوشون فهمیده ! منم هی زیر بار نرفتم ..
اوشون میگفت اصن گریه نشونه ی سلامتی روح ..
یعنی این چند ماه من چم شده؟