اینم از یه شب با دوست بعد از چندین روز دوری از پایتخت
یک ثانیه شال از سرم افتاد شد کشف حجاب ، شد فردا تا وزرا رفتن ، شد تعهد کتبی دادن
خرید کادوی روز پدر رو سپرده بودم به مامان و آبجی کوچیکه که پشت گوش انداخته بودن ، امروز رفتم و براش دو تا سی دی موسیقی خریدم که مطمئنم دوستشون خواهد داشت ..
من هنوز تو رشت دلخوشی های چندانی پیدا نکردم ! یکی از دلخوشی هام اینجا همین کتاب فروشی که رفتم .. یکی دیگشون یه ساز فروشی تو یکی از کوچه فرعی های نزدیکه بازار ..
یه ساعت رقص مداوم برای دو تا ماشین عروسی که امشب تو ساحل رودسر تنها بودن ! اینقدر رقصیدم که عروس و دومادم پیاده شدن رقصیدن ! بعدشم تک و تنها دو ساعت دیگه برای همراهام قر دادم !!!از شما هم قبوووول
ازت ممنونم که هرگز دست هامو رها نکردی ... همیشه در بهترین و بدترین شرایط وجودت برام آرامش بخش بوده ...
خدا رو شکر میکنم که صحیح و سالم کنارم دارمتون ..
هر روز به خودم میگم کاش بیشتر از این ها بودنتونو قدر بدووونم !!