یک صبحانه ی ساده و کتاب خوب و موزیک می تونه یک صبح عالی رو رقم بزنه .. مثل امروز برای من ...
تو کوها دارن گل , گل, گل آفتاب رو می کارن ...
باید اسم اینجا رو عوض کنم بزارم چس ناله های یک داءم الپریود ..
من نمیفهمم ... به نظرتون برای یک مرد سی و شش ساله دیر نیست گفتن این که بالاخره سر عقل میاد؟؟؟؟؟؟
فیلینگ داغون .. ناراحت .. نگران
طرح یک منحنی شبیه لبخند ...
اعتراف می کنم گاهی دلم میخواد یکی نگرانم باشه .. سوال پیچم کنه .. موایبم باشه .. خوشحالم کنه .. سورپرایزم کنه .. دوسم داشته باشه .. دوسش داشته باشم
میگم خوشش به حال اونایی که سرشون به بالش نرسیده خوابن ... من که نزدیکه دو ساعته هر چی از این پهلو به اون پهلو میشم بیدارتر میشم تا خوابالو تر ..
آنکه بی باده کند جان مرا مست ، کجاست ؟