دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

خودشیفتگی ...

خدا شفام بده !! درس و زندگی ندارم که ! این روزا همش دارم قربون صدقه ی صورت خوشگلم میرم !!! هی میرم جلوی آینه لبخند میزنم هی صورتم و این ور اونور میکنم و ژستای مختلف میگیرم ! بازم خدا شفام بده..

دیروز دم در ورودی که از این شیشه های رفلکس هست با آبجی کوچیکه وایساده بودیم ، یهو برگشتم بهش گفتم خدایی من از تو خوشگل ترما !!!! خلاصه که از دیروز منو کرده سوژه ی عام و خاص .. دیگه کسی نمونده که ایو بهش نگفته باشه !!!

امروز به دوستم میگفتم که یه جوری حالم خوشه که انگار هیچ وقت ناخوشی ندیده !!! آخه یه آهنگ غمگین یهو پلی شد ، گفت بزار اینو بزنم بره دپسرده نشی .. بهش میگم من دیگه با این چیزا دپسرده نمیشم ...اصن خونه که هستم هر مشکلی هم پیش بیاد خوبم و خودمو ازتک و تا نمیندازم !!! باید بگردم یه راهیم واسه وقتایی که خونه نیستم پیدا کنم !!! بالاخره باید یه دو سالی رو هم اونجا سر کنم دیگه !!!

میخوام یه حال اساسی به خودم بدم و رژیم بگیرم !!!! دو روزم هست دارم مراعات میکنم !!! ولی تا دلتون بخواد خوراکیای جور واجور هوس کردم ...

اولین روز زمستونیتون به خیر و خوشی ی ی ی ی ...

اولین روز زمستونیتون به خیر و خوشی ی ی ی ی ...

الان خوشحالم ، چرا؟

چون واسه خودم یه لیوان "گنده" چایی دارچین تازه دم ریختم با این شکلات های کام قدیمی و البته آیدین جدید اووردم گذاشتم کنار تختم..

یه هفته ی دیگه امتحانا شروع میشه و من دارم از این یه هفته فرجه نهایت استفاده رو برای استراحت کردن میکنم !! اینقدر احساس خستگی میکنم که قشنگ میتونم یه دو سه روزی رو بی وقفه بخوابم ..

خدا جونم شکرت...

واسه داشتن خونه ای که برای برگشتن بهش لحظه ها رو میشمرم..

واسه داشتن پدر و مادری که این خونه ی امنو برای من ساختن..

واسه داشتن آدمایی که هر چقدر هم فاصله ها بینمون جدایی بندازن ، یه ذره هم از مهرشون کم نمیشه..

واسه اینکه خودت از اون بالا حواست به هممون هست..

ش ک ر ت

بلیت گرفته بودم برای فردا که تولد مامانه برم تهران ، سورپرایزش کنم ! ولی چون تصمیم گرفتم این هفته بر گردم تهران .. بچه ها پشیمونم کردن از این که فردا برم ! راستم میگن ، اینجوری همش باید تو راه باشم فردا برم تهران ، پس فردا بیام رشت دوباره فرداش برم تهران ؟؟؟اینجوری مامانینا هم بیشتر نگران میشن ! چه فایده ؟؟ مجبورم بازم صبر کنم !

ناراحتم از اینکه فردا مجبورم تلفنی تولدشو تبریک بگم :-(

اعصااابم خرده ، دلم خونه میخواد ... خسته ام اینجا ! کاش این هفته امتحان نداشتم همین الان بر میگشتم خونه :(

قرار بعد از ظهر با برم یه نمایشگاه نقاشی ،تو خانه فرهنگ رشت !! اگه اتفاق خاصی افتاد میام و عرض میکنم خدمت خودم و خودتون ..

...نرفتیم...


امروز کلی خل بازی در اووردیم،کاغذ اووردم زدم به در کمدا بعدم چشم بچه ها رو بستم گفتم نقاشی بکشن براااام،هم فیلم گرفتم ازشووون،هم عکس..خوشیه بزرگی بود:))