دومینو با زندگی
اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!دومینو با زندگی
اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!جاست دیریمینگ
پیشاپیش تشکر می کنم از اون کسی که قرار دو تا لیوان چای بریزه بیاد بشینه یکم با هم حرف بزنیم....
خیلی جو سنگینیه اینجا ! همه زدن به تیپ و تاپ هم !! نه کسی با کسی حرف میزنه نه حتی یه نگاه به هم می کنن !! خب آدم دلش میگیره دیگه اینجوری ..
باید یکی باشه که بهش یه صبح بخیر و شب بخیر بگی یا نه ؟!!
آآآآآآآیییییی بدم میاد از این لوس بازیای دخترا ! آدم باید مث مرد دعواشو کنه تموم شه بره ! قهر موندن رو اصلا نمیفهمم !!
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد!!
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد!!
مولانا
کاش این ترس لعنتی زودتر تموم شه...
عین این بچه های دو ساله دلم میخواد برم همه ی برقا رو روشن کنم بعدم برم تو تخت پیش مامانینا بخوابم:(
کی گفت من بیام ارشد بخونم ؟؟؟کی فکر ارشدو تو سر من انداخت؟؟؟کی منو گرفتار این پروژه ها و شبای امتحان کرد؟؟؟؟
خودش اشهدشو بخونه !!!
یه دختری هم تو اتاقمون هست که یه وقتایی دو سه روز دو سه روز نمی خوابه که دوست پسر محترمشونم بیدار بمونن و درس بخونن !! بعد اون اینجا اون یکی یه شهر دیگه !! بعد کلا خیلی هم تماس تلفنی ندارن با هم .. بعد من شک ندارم پسر عین این دو سه روزو خوب خوب میخوابه !:-|
تقدیر ..
نیمه شب بود که تلفن زنگ خورد ، گفتن حالش خوب نیست .. پیش خودم گفتم چون پسرش سفر .. یکیو میخوان همراهشون تا بیمارستان و نهایتا یه معالجه ی سرپایی بره .. فکرشم نمیکردم دو ساعت پیشش چشم از این دنیا بسته و رفته !!
هنوزم نمیتونم باور کنم ، دیروز خودم براشون شله زرد بردم ! اومد پایین ازم گرفت .. مث همیشه با اون نگاه مهربونش بدرقم کرد .. با اینکه زیاد نمیدیدمش ولی از وقتی که یادم میاد دوسش داشتم .. شوهرخاله ی مهربونم ، عمویی که جز خوبی و مهربونی هیچ خاطره ی دیگه ای ازش ندارم ، دیگه امشب پیش بچه هاش نیست ..
قرار بود این هفته برای اولین بار بره خونه ی دختر تازه عروسش خدا ...