دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

شاید آروم بگیرم ..


هم چنان حس و حال عید رو ندارم ، نه دلم سفر میخواد ، نه مهمون بازی هاشو !! تمام هیجان من خلاصه میشه تو چیدن سفره ی هفت سین !!


این آخرین باره من ازت میخوام برگردی خونه

خیلی وقت بود به یه آهنگ اینجوری گیر نداده بودم .. حسابی اشکمو در اوورد ..

دانلود

وقتی همه ی خنده ها تو گریه می کنی


بعضی وقتا تنهایی دستاشو میزاره رو گلوتو هی فشار میده

+ + +

من نمیدونم این چه فازیه لیلا فروهر گرفته !!!! یعنی این بشر تو انتخاب ترانش هیچ ثباتی نداره !! فقط هر دفعه که موزیک ویدیو جدید میده بیرون من تا یه چند وقت با خودم درگیرم که برم موهامو رنگ موهاش کنم ، این دفعه هم خیلی پرفکته رنگ موهاش !!


منم ببر پیش خودت !


میگن خدا همونجاست که دل خوشه ...

احتمالا الان خونه ی ما ، تو اتاق منه !

شاید نشسته رو سرامیکای اتاقمو و یه ظرف بزرگ بستنی دستشه !

شایدم رفته کیش ! آخه الان هواش فوق العادس !

ممکنم هست داره داره دنیا رو میبینه ! مثلن الان لندنه !

از همه محتملتر اینه که دراز کشیده رو تختم ، یه دستش گوشیه ! با اون یکی هم موهاشو حلقه حلقه می کنه ...








از عرایض خودم در شرایط خاص

یعنی موبایلی که حداقل روزی ده بار زنگ نخوره بدرد کوبیدن تو دیوارم نمیخوره !!!

فوبیا

حوصلم سر رفته بود ، تو گوگل لیست هراس ها رو سرچ کردم !! بعد خودم خجالت زده شدم !! مردم چه فوبیاهایی دارنا ! مثلا ترس از عدد 666 .. اونوخ ترسهای منو ببین !! مایه ی ننگ اصن ! ترس از ارتفاع ، ترس از هر حیوان و پرنده و خزنده و .. بجز پشه !!! تازه اینا رو که میخوندم ، پیش خودم گفتم ای کاش منم ترس از چاقی داشتم !!! لامصب تو کوتاه مدت باید خوب جواب بده ها .. مخصوصا این شب عیدیه ..

همیشه

دنیا خلاصه میشود

در چند حرف

در چند روز

در چند چیز

در یک " نگاه "

...

شیموهه ایکیمورا

دویست مین

چقدر کمن آدمهایی که در شرایط سخت هم کنارت هستن ..

آدمایی که خیلی ندیدیشون ، خیلی صداشونو نشنیدی .. از لحاظ مسافتی کیلومتر ها ازت دورن .. ولی مثل آدمای واقعی وقتی که باید کنارت باشن هستن ..

.

.

.

.


عمری که رفته نمیاد ...

موجود عجیب غریبی شدم ، بر عکس سالای پیش و همینطور بر عکس بقیه که این روزای پایان سال میفتن رو دور تند ، میخوان همه ی کارای نصفه و نیمه ای رو که میشه تموم کرد .. تموم کنن .. دست و دلم به هیچ کاری نمیره !!!! حتی حوصله ندارم سیزن های جدید Gray's رو هم ببینم !!! حتی نقاشی نمیکنم .. موسیقی رو فقط وقتی تو ماشینم گوش میدم !!!! کم کم کار به اونجایی می رسه که حال ندارم یه لیوان آب بخورم لابد !!! البته این قسمت نخوردن ، حالا نه آب ها کلا چیز خوبیه ، دعا میکنم قسمتم شه بلکه یکم لاغر شم !!!!!!!

رسما دو ساعته که میخوام کیف عوض کنم و وسایل فردا رو آماده کنم ولی حسش نیست ! یعنی کیفمو خالی کردم ولی هنوز نتونستم تصمیم بگیرم که کدوم کیفمو ببرم !!! اینقدر بیکار و علاف شدم من ...

ارائه پس فردا هم الان به دستم رسید .. ولی اینکه کی باید آمادش کنم با خداست ... کاش میشد این هفته نرم رشت !