به بچه ها گفتم من هیچ وقت فکر نمی کردم دور از خانواده بمیرم .. حالا نه اینکه این خبرو جدی گرفته باشما ، یا حتی با مرگ مشکلی داشته باشما ! از عصری تا حالا دارم به این فکر میکنم غریب مردن چقدر ترسناکه .. تازه اینجایی که من هستم اصن غربت حساب نمیشه که .. خلاصه که خدایا اگه قرار منو بکشی لطفااا در کانون گرم خانواده باشم بعد بمیرم !
آآآآآآآآقا بعد ده روز اومدم رشت ، بچه ها که نبودن .. بخاری ها خامووووووووش ، خونه یخ کرده بود ! الان دو تا بخاری رو زیاد ولی دستای من هنووووز یخ زده ! بعد از اون ور هنرنمایی کردم ، زدم لامپ حالو ترکوندم .. برقا رفت ، یه نیم ساعتی هم به تنهایی با اونا درگیر بودم .. اصن دارم آچار فرانسه ای میشم برای خودما !!
آآآآخه سه تا ارائه تو دو روز پشت سر هم کار درستیه ؟؟؟ تازه امتحانم داشته باشی .. بعد من فقط پاور پوینتا رو درست کردم .. هیچ غلط دیگه ای نکردم .. خدا خودش بخیررررررر کنه این هفته رو ! زلزله بیا منو بخوووووور اصن .. والا با این استادامون.
خب آخه چرا اینجورین بعضی از آدما ؟؟؟ چرا زده میکنن آدمو و و و ؟؟
دیشب شنیدیم مادر یکی از همکلاسی های قدیمیم فوت شده .. خبر داشتم که مریضه .. بعد شنیدم تو کماست .. خیلی ناراحت شدم دیشب .. منو دو تا از دوستای دیگه قرار شد که برای مراسم خاکسپاری بریم .. بخاطر دوستمون ..
پدر این دوست من روحانی هستش و خونواده ی خیلی مومنی هستن ...
دم مسجد وایساده بودیم یه خانمی اومد هر چی دلش خواست به ما گفت و رفت .. که چرا این ریختی اومدید اینجا .. این خونواده آبرو دارن .. هیچی نگفتیم ، یکی از دوستامون که خودشم محجبست اومد یه دور دیگه گیر داد به ما .. گیر داد به ما نه با لحن خوب و مودبانه ها ، نه ! با یه لحن طلبکارانه ...
عزیزم من حجابمو رعایت کنم که تو نون به نرخ روز بخوری ؟؟؟ مگه من که به حجاب اعتقادی ندارم میام چادرتو از سرت بکشم؟اونوقت تو با هر لحنی که دلت میخواد میای هر چی دوست داری میگی ؟! آآآآآآآآآخه چرا اینقدر بی شعور شدن مردم ؟؟؟ ناراحتی خودتو ول کردی گیر دادی به حجاب من ؟؟ من اگه گناه میکنم ، وقتی هم مردم تو قبر خودم میخوابم ، عذابم اگه قرار بکشم خودم میکشم نه تو !
لازم نیست ظاهرتونو بپوشونید ... یکم هم آدم باشید خب ! یادمه اولین فیلم +18 رو این دوست عزیز ما رو جمع کرد خونشون بهمون نشون داد ، اونوقت میای واسه من جانماز آب می کشی ؟؟؟ فقط اینا خدا رو می شناسن .. اینا که تو ظاهر آدم خوبه ان .. اونوقت تو زندگیشون که میری میبینی دیگه کسی نمونده که حقشو نخورده باشن ..
خدا رو شکر میکنم که هر چی هستم ، ظاهر و باطنم یکیه .. واسه کسی نقش بازی نمی کنم ! اینقدرم شعورمون می رسه که بنده ی خدا رو با هر اعتقاد و دینی که داره بهش احترام بزاریم ! انسانیت مهمه .. کاش بفهمن اینو !
بعد باید مثل من یک دوستی داشته باشی که بعد از اینکه حرفتا گوش میده ، بعد از اینکه از بی خوابی هات می شنوه ، بعد از اینکه حس این چند وقته رو کلمه به کلمه از زیر زبونت می کشه ، بعد از اینکه همه ی این چند وقت رو کنار هم میزاره .. برات ادوایسایم بده .. مصر باشه که تو الان نیاز به یک "فرندز ویت بنفیت" داری .. هی دلیل بیاره و تو هی به خنده و شوخی بگذرونیش ولی اون همچنان رو حرفش پافشاری کنه و حتی چند نفری رو هم برات کاندید کنه ..
نمیدونم
اسمش حماقته یا چی ..
اما تو تک تک ثانیه هام حل شدی .. میخندم ، لبخندو رو لب های تو هم میبینم .. غمگینم تو هستی .. راه میرم کنارمی ..
بعد از این همه مدت هنوزم نبودنت رو یاد نگرفتم ..
یاد نگرفتم چطور بدون تو خودم رو ببینم ..
یاد نگرفتم عشق و دوست داشتنم رو چطور به کسی جز تو نشون بدم ..
من هیچ وقت یاد نمیگیرم چطور دستام رو به دستای کس دیگری بسپارم ..
هنوز هم نبودنت رو به اشتباه مینویسم بودن ..
سردی دستای من از سرما نیست ، از نبودن تو .. از این حس زندانی شدس ..
از بغضیه که ماهاس نشکسته .. از لبخند دروغین رو لبامه !
امروزم مثل همیشه ، کنار همه ی دوست ها جای تو رو خالی دیدم .. اونقدر خالی که قلبم بارها بشکنه ...
یه روز خیلی خوب با بچه های یونی و خانواده های گلشون داشتم ... آآآآخی .. عزیزای دلم ..
چقدرررررر خوشحالم بابت داشتن دوستای به این خوبی .. دریا بردنم ، نهار رو تو یه رستوران خوب با لایو میوزیک خوردیم و بعدم موزه ی فوق العاده زیبای گیلان گردی ..
هر کلمش یه قطره اشکه که از چشمام میباره ...
چقدر دور از من و شما ؟
چقدر کابوس برای دخترای این مملکت بسه ؟؟ چقدر نا امنی ، آدمای مریض این شهر رو ارضا میکنه ؟؟
چرا همه چیزو به سخره میگیریم ؟؟ آب پاشیدن به دخترای اصفهان فقط برای خنده ؟؟؟ اونوقت اون دختر چند بار دیگه تو خودش بشکنه ؟ چجوری بقیه ی زندگیشو با ترسی که شاید هرگز ازش دور نشه بگذرونه ؟؟؟
.
.
.
نفسم گرفت از این شهر ، در این حصار بشکن ...
تهران که بارون میاد ، من تازه شارژ میشم .. نفسای عمیق میکشم و یه حجم زیادی از هوا رو وارد ریه هام میکنم .. از همه ی بهتر واسه من اینه که بارون بیاد و من پشت فرمون باشم و همه ی اتوبانا رو بدون داشتن هیچ مقصد خاصی طی کنم .. حتی اگه ترافیک باشه .. ابی که بخونه زنده میشم !
اما !
رشت که بارونی میشه ، دلم میگیره .. دلم نه بیرون رفتن میخواد نه هیچ چیز دیگه .. غمگین ترین پلی لیستمو ، پلی می کنم و گاهی به بازی قلم سیاه روی کاغذ خیره میشم ... خطای بی هدفی که روی تخته شاسی جون میگیرن ..