دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

رها رها رها من

اولین خبر اسید پاشی اصفهان رو که خوندم بغض نشست تو گلوم ...
خبرای بعدی ..
شهرای بعدی ...

هر کلمش یه قطره اشکه که از چشمام میباره ...

چقدر دور از من و شما ؟ 
چقدر کابوس برای دخترای این مملکت بسه ؟؟ چقدر نا امنی ، آدمای مریض این شهر رو ارضا میکنه ؟؟
چرا همه چیزو به سخره میگیریم ؟؟ آب پاشیدن به دخترای اصفهان فقط برای خنده ؟؟؟ اونوقت اون دختر چند بار دیگه تو خودش بشکنه ؟ چجوری بقیه ی زندگیشو با ترسی که شاید هرگز ازش دور نشه بگذرونه ؟؟؟
.
.
.
نفسم گرفت از این شهر ، در این حصار بشکن ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.