-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 دی 1392 14:44
یعنی دقیقا منم این
-
همراه نوازش
سهشنبه 24 دی 1392 12:59
مرد باید بلد باشه ماهی یه بار کنار شوفاژ واسه خانومش یه جای گرم و نرم درست کنه ...
-
یه بارم از زمین به آسمون..
سهشنبه 24 دی 1392 12:55
یکی دیگه از معیارام در مورد همسر آینده اینه که آشپزی بلد باشه !! وایسه پای گاز با عشق واسه خانومش آهنگ مورد علاقشو بخونه و آشپزی کنه !
-
از ما گفتن ..
سهشنبه 24 دی 1392 12:53
یکی از معیارامم در مورد همسر آینده اینه که ناز کشیدن بلد باشه !! اصن تو این مورد باید حرفه ای باشه ...
-
بوسه
سهشنبه 24 دی 1392 12:49
تا حالا فکر میکردم اصن خونه بدون ماشین ظرفشویی که نمیشه ! ولی حالا میبینم که خونه با ماشین ظرفشویی "خونه" نمیشه که .. اصن چه با ماشین ظرفشویی چه بی ماشین ظرفشویی .. آدم باید وایسه خودش ظرفاشو بشوره که هی بهونه بده دست همسر گرامی ..;-)
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 دی 1392 20:28
دلم خیلی غمشه ، بعضی وقتا با هیچ عقل و منطق یا حتی محبت و نوازشی نمیتونم این غمو ازش بیرون کنم !!! بعضی وقتا دلش میخواد زار بزنه ، از زمین و زمان و نامردیا و نامردمی ها شکایت کنه ولی هی دندون رو جیگر میزاره و میخنده !!! اینقدر میخنده تا یه روزی صبرش لبریز شه ...
-
64
دوشنبه 23 دی 1392 14:49
بی ثباتی خردادی های عزیز که زبان زد !! من کم کم دارم به این نتیجه میرسم که بی ثباتی رو میشه ه 64 ی های عزیز هم نسبت داد!!!
-
سیبیلش کن
دوشنبه 23 دی 1392 03:17
به نظرم ریش پروفسوری آخرین چیزی میتونه باشه که به یه مرد بیاد !
-
ناراحتی یعنی ..
دوشنبه 23 دی 1392 03:16
متنفرم از این حسی که دارم ! از این حسی که امشب دوباره دچارش شدم .. از اینکه اینقدر بی مصرفم ! از اینکه خودم بهتر از هر کسی میدونم چقدر بدرد نخورم تو دوستی ..
-
اینطور نیست ؟
دوشنبه 23 دی 1392 02:00
باب مارلی میگه : هیچوقت نمیدونی چقدر قوی هستی، تا وقتی که قوی بودن تنها انتخابت باشه! به نظرم این یکی از قشنگ ترین واقعیتایی که آدم میتونه در مورد خودش بفهمه !
-
دنیا لبریز از ازدحام نبودن هاست
دوشنبه 23 دی 1392 01:53
الان دو روزی میشه نوشتمش وگذاشتمش رو دسکتاپ..دیروز رو یه زمینه ی سفید با رنگ قرمز و شفاف ! ولی امروز نظرم عوض شد با رنگ سفید رو زمینه ی سیاه و مات !! نوشتم "دل روزگار چه سرد ..." این دومین جمله ای که اینقدر برام بولد شده !! دومین جمله تو یه سال ؟ دو سال ؟ به نظرم بیشتر !!
-
زندگی
یکشنبه 22 دی 1392 21:40
زندگی هم بعضی وقتها دو سر بیشتر نداره!یه سر برد و یه سر باخت...که همیشه تو اون بعضی وقتها سر باختش تو دست منه ....
-
بلدم شعر بگویم ، بلدم قصه بخوانم ...
یکشنبه 22 دی 1392 19:58
درسته که هنوزم میگم من خیلی حوصله ی سر و کله زدن با بچه ها رو ندارم !!(البته به جز یکی دو نفر خاص )!!! ولی در کل تجربه ی جالبیه بشینی با یه دختر دوست داشتنی کلاس دومی ریاضی بنویسی ! در حین آشپزی کردن براش بهش دیکته بگی ! حتی یه شعر هم باهاش حفظ کنی .. جالب تر اینکه بشینی براش بافتنی ببافی ...
-
تجربه ...
یکشنبه 22 دی 1392 00:33
من نمیدونم چرا اینقدر دارم با دوستام اختلاف سنی پیدا میکنم ! چه دختر چه پسر !!! مقطعیه ؟؟ واسه همه تو یه سنی پیش میاد آیا ؟؟؟ این موضوع یه وقتایی نگرانم میکنه !!! دارم خیلی زود پیر میشم ؟؟ افکارم خیلی قدیمی شده آیا ؟؟؟ چیه که اینقدر گرایش آدمایی با 14 یا 15 سال اختلاف سن به من اینقدر زیاد شده ؟؟؟
-
3 تا
یکشنبه 22 دی 1392 00:27
دیشب یه کتابی رو دانلود کردم و هر وقت خالی گیر میارم میشینم به خوندنش ... تقریبا تنها کار مفیدی که بعد از استراحت کردن میکنم ، کتاب خوندنه و بعدش خوردن !!! گفتم در جریان باشید که کارای مفید من خیلی انرژی بر و خسته کنندس !! امروز رفتم پست دنبال گواهینامم .. بیشتر از یه ماه که برای تمدیدش اقدام کردم و هنوز نیومده ،...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 دی 1392 13:10
یه روز برفی فوق العاده ه ه ه ه ه ه!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 دی 1392 22:06
نمیدونم مقاوم شدم یا بی تفاوت .. ولی دیگه تو ، یادآوری تو ، حتی فکر کردن به خاطرات خوبمونم ، حتی دیدن عکسات به صورت اتفاقی ، شنیدن موزیکای مورد علاقت ، دیدن همون یکی دو تا عکس یادگاری ، دیدن اتفاقی دست خطت و هر چی که مربوط به توءه .. نمی تونه چشمام تر کنه ! یادم نمیره که چقدر از گریه کردنم عصبانی میشدی ! ناراحت نه ،...
-
:))
پنجشنبه 19 دی 1392 16:09
یکی از "آرمان" هامم اینه که واسه روز تولدم سورپرایز شم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 دی 1392 23:44
استاد محمود دولت آبادی میگه: روزگار همیشهبر یک قرار نمی ماند. روز و شب دارد...روشنی دارد...تاریکی دارد...کم دارد...بیش دارد... دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده ! تمام میشود و بهار می آید....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 دی 1392 23:37
وقتی خوشبینی ، چقدر همه چی سخت تر ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 دی 1392 11:55
یه اخلاق بد یا خوب دیگه ای هم که دارم اینه که بدی آدما خیلی زود از یادم میره ولی خوبیاشون نه !! میگم بد چون اصولن آدم برای فراموش کردن کسی دنبال نقطه ضعف و بدیاش میگرده ، برای اینکه یکیو دیگه دوست نداشته باشی .. ولی من خیلی یاد نگرفتم کسی رو اینجوری به خاطرم بسپارم .. اینقدر که یه حرف ، یه مهربونی کوچیک از یه آدم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 دی 1392 11:25
یکی از چیزایی که اصلن راجع به خودم دوسش ندارم و البته هنوزم خیلی تلاشی برای تغییرش نکردم اینه که نسبت به خیلی چیزایی که باید دنبال عالی ترینش و بهترین شدن توش باشم نیستم !! مثلن زبان میخوندم برای اینکه نیاز اون موقعمو رفع کنم یا دیگه دست و پا شکسته بتونم یه چیزایی هم بگم ، یا نه درس میخوندم ولی هیچ وقت دنبال اون نمره...
-
تو بیا فروغ آرزوها که رنج جستجو را پایان تویی..
چهارشنبه 18 دی 1392 01:15
از صبح دارم این آهنگ رو زمزمه میکنم.. خدا خدا خدایا اگر به کام من جهان نگردانی جهان بسوزانم اگر خدا خدایا مرا بگریانی من آسمانت را زغم بگریانم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 دی 1392 01:07
تشکر میکنم از درد پاهام .. منو یاد زندگی میندازه ، یاد ز ن د گ ی ...
-
پایان یک آغاز
سهشنبه 17 دی 1392 17:24
پایان اولین ترم از دوره ی کارشناسی ارشد را به خودم که یک انسان فرهیخته تری قرار بشم تبریک و تهنیت و شادباش عرض مینمایم !
-
فردا بعد از ظهررررررر
سهشنبه 17 دی 1392 10:59
به قول شاعر : دارم میرم به تهران ، دارم میرم به تهران....
-
بیدارررر
سهشنبه 17 دی 1392 03:23
خوووووواااااابببببممممم نمیبره...چه شب کشداری شده....
-
با شکلات
یکشنبه 15 دی 1392 23:25
بفرمایید چای دارچین مخصوص تازه دم ..
-
چشم های ترم
یکشنبه 15 دی 1392 23:20
دلم تنگ شده واسه اتاقم ، واسه اینکه برم دم پنجره بشینم و پاهامو بگیرم تو بغلم ، سرمو تکیه بدم به دیوار و چشم بدوزم به نور ماه و همونجوری که نورش اتاقمو روشن کرده زیر لب زمزمه کنم: خوشتر از دوران عشق ایام نیست بامداد عاشقان را شام نیست
-
رو من جواب میده ..
یکشنبه 15 دی 1392 23:10
دراز بکشی رو سرامیکای سرد اتاق ، طاقباز بخوابی و دستتو بزاری زیر سرت ، به اون دو تا لامپ سفید خیره بشی .. بزاری ذهنت از هر چی که هست خالی بشه ..