دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

صبر هم حدی داره

مشترک مورد نظر کی قرار سر عقل بیاد و در دسترس باشه ؟؟؟

بگذار هر چه نمی خواهیم .. بگویند :)

دلم گرفته ، اونم خیلی .. هم براش کلی دلیل دارم هم میتونم بگم هیچ دلیل به درد بخوری ندارم  !!

صبح که بیدار شدم .. دوش گرفتم ، آرایش کردم ! لاک هامو که خراب شده بود پاک کردم .. ولی هیچ کدوم اینا حالمو بهتر نکرد ..

دو قسمت دیگه از سریال GRAY'S ANATOMY رو هم دیدم ولی بهتر نشدم !!

الانم .. سالار عقیلی داره میخونه و من چای ریختم .. نشستم جایی که بتونم بارش برفو ببینم و منتظر دوستی هستم که قرار بیاد اینجا و ادامه ی داستان عشقیشو بگه در حاله که من یک ذره هم دلم نمیخواد بشنومش .. ولی گاهی باید برای دوستمون و برای اینکه بتونه حرف بزنه نقش دیگری بازی کنیم !!

دارم به این فکر میکنم که اگر بخوام دوستیه جدیدی رو با دختر دیگه ای شروع کنم ، قبلش مطمئن شم که مسائل عشقیش حل شده باشه ..آیکون یه آدم خبیثه تنهای طفلکی ...



بی حوصلگی های کشدار

بالاخره تهرانم از جنوب تا شمالش سفید پوش شد !

تو حیاط ما ده سانتی برف نشسته و حسابی خوشگل شده ، پرده رو دادم کنار و دارم لذت میبرم از این برف و البته امیدوارم نشه ترس !

دلم واسه بچه هایی که فردا کنکور ارشد دارن خیلی میسوزه ، این همه زحمت بکشی .. اونوخ مجبور شی روزای آخرو با یه همچین استرسی بگذرونی !!! خیلیاشون حتی مطمئن نیستن که بتونن خودشونو سر جلسه برسونن ، بماند که دانشکده های قدیمی ما هم اون قدر سر پا نیست که بشه با خیال راحت نشست و آزمون داد ...


بد میگم ؟!

میگه : پسرا تو سن 3 تا 5 سالگی کجکاون که بدن خودشونو بشناسن !

میگم : پسرا از 5 سالگی تا آخر عمر کنجکاون که بدن دخترارو بشناسن !

ببین من خدا را کجا دیده ام

پریشب خواب دیدم عروسیمه :))) دیشب خواب دیدم ابروهامو و مژه هامم ریخته :)))) فکر کنم امشب باید تو خواب منتظر مراسم خاک سپاریم باشم ... دعوتینا !!!!!!

+بالاخره یه بخاری هم از این تهران ما بلند شد ..داره برف میاد!!

لبه..

به روزای ملکوتی بازگشت به رشت نزدیک میشیم و اصلن دلم نمیخواد برم !!! آخه این چه وضعیه ؟؟؟

دستمالی شده ..

صبح قبل از اینکه از تخت بیام پایین ، تبلتو برداشتم که یه دوری تو سایتا و وبلاگایی که چک میکنم بزنم ! اولی یا دومین وبلاگی بود که داشتم میخوندم رسیدم به یه عنوان نه چندان دوست داشتنی ! مطلبو که خوندم تموم شد ، تازه فهمیدم صورتم از اشک خیس شده !

همش به خودم میگم اینا همش تقصیر خود ما دختراست .. از یه طرف دیگه غمگین میشم واسه خودمون که هر چقدر پامونو به زمین محکم تر میکنیم .. بیشتر محکوم میشیم .. اینقدر حرف و آه و افسوس و ناراحتی دارم واسه اون حرف که خدا میدونه !!!

بعضی وقتا میگم ای کاش جسممون ... بیخیال!

بغضم تمومی نداره ه ه ..

تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی...

یادم نیست قبلا هم گفتم یا نه ! ولی کل وسایل خونه رو جمع کردیم تو سه تا اتاق خواب ها .. تا خونه رو نقاشی کنیم ..

این دو سه هفته ای رو که بعد از امتحانا اومدم تهران ، بیشتر خونه بودم ! بعدشم که اون حادثه ، حالا هم که نقاشی خونه .. مامانو نمیشه خونه تنها گذاشت ! همش نگران ریه شم ، خودش که میگه طوری نیست .. ولی مگه میشه نباشه ؟؟؟ من سالم اذیت میشم از بوش .. چه برسه به مامان !!!

احساس میکنم خیلی افسرده شدم ، خوب حقم میدم به خودم ! خستگی امتحانا ، خونه موندن های مداوم .. یه موقع هایی هم میشه چند روز پشت سر حتی یه اس ام اس نمیاد که جواب بدم ! این کم بودن روابط هم خودش معضلیه گاهی .. بعدشم که روحیه ی خراب کل خونواده !! مخصوصا مامان ...

حتما تو همه ی خونه ها اینطوریه ، لبخند مادر خونه دل همه ی اعضای خونه رو گرم میکنه .. وقتی هم که این لبخند کمرنگ بشه .. همه ی خونه غمگینن ..

دلم گرفته و باید یه جوری از این حس و حال بیرون بیارمش ..

حریم خصوصی هر فردی محترمه

چک کردن دفترچه ی خاطرات ، سررسید ، گوشی ، ایمیل ، فیس بوک و ... تو یه رابطه به هیچ عنوان کار درستی نیست .. اینکه میخواید سر در بیارید همسرتون یا پارتنرتون چیکار میکنه در اصل غلطه !! اصلا رابطه ای که بخواد با بی اعتمادی ادامه پیدا کنه ، همون بهتر که ادامه پیدا نکنه !!

هیچی بدتر از این نیست که فرد احساس کنه مورد اعتماد نیست ! همین موجب میشه احساس بی ارزشی کنه و روزی که بی ارزشی دامن گیر یک رابطه بشه ، هیچی دیگه مهم به حساب نمیاد و هر کسی سعی میکنه تو شکستن این حریم از طرف مقابلش پیشی بگیره و همین یعنی نادیده گرفتن یه اصل خیلی مهم تو یه رابطه .. یعنی نادیده گرفتن اعتماد متقابل !!

حس اعتماد متقابل و احترام متقابل به حریم افراد، همیشه نشات گرفته از بلوغ اخلاقیه وقتی به حریم خصوصی طرف مقابلمون احترام می زاریم، طرف مقابلمون متقابلا این اعتماد رو از بین نمی بره ! حاصل این اعتماد حس آزادی توام با استقلاله و این حس کمک می کنه که افراد به رشد معنوی خودشون نائل بشن .. پس در کنار همدیگه هستیم و با همیم، اما حس خفگی ناشی از کنترل بهمون دست نمی ده این می شه که افراد می تونن با ارامش در کنار همدیگه زندگی کنن !!

درک نمی کنم این دوستان روشن فکری رو که به هر بهونه ای سعی میکنن به این حریم طرف مقابلشون سرک بکشن !!


++نظرتون؟؟

باید باکره باشى، باید پاک باشى

براى آسایش خاطر مردانى که پیش از تو پرده ها دریده اند
چرایش را نمیدانى فقط میدانى قانون است، سنت است ، دین است
قانون و سنت را میدانى مردان ساخته اند
اما در خلوت مى اندیشى به مرد بودن خدا و گاهى فکر میکنى شاید خدا را نیز مردان ساخته اند!

سیمین دانشور