دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

شاید وقتی دیگر

بعد از ظهر دست خودمو گرفتم دوتایی رفتیم سینما !
انتخاب زیادی نداشتم .. فیلم آتش بس رو انتخاب کردم .. 
یه جایی آتیلا پسیانی به بهرام رادان گفت :
"گذشته درگذشته ،
باید قبرستونشو پیدا کرد و به خاک سپردشو 
رفت"
.
.
اینجا که هستم هی تند تند دلم میگیره ! هوا همش ابری و بارونی .. دلم میخواست "ت" بود بازم با هم میرفتیم و قدم میزدیم و درددل میکردیم .. دلم میخواست "ن" بود ، پلی لیست دوست داشتنی مونو پلی میکردیم و ساعت ها بودن هیچ حرفی فقط اتوبان های تهرانو طی میکردیم .. دلم میخواست آبجی کوچیکه بود میرفتیم با هم یه گوشه ی دنج تو کافه ی باغ فردوسو و کیک نوتلا سفارش میدادیم و از چیدمان و دیزاین جدیدش حرف میزدیم !

.

.

نگفته بودم !؟
یه کافه پیدا کردم اینجا ، یه کافه ی کوچولو .. کافه چی یه پسر جوونه که گاد کیل می ولی خیلی شبیه مخمل توی خونه ی مادربزرگس ! خیلی هم خوش اخلاقه ، تو کافش پر گلدونه ، میز و صندلی های چوبی که خودش رنگ آبی زده بهشون .. پریروزا هم داشت دیوارای کافه رو با تخته های چوبی میپوشوند .. یه طبقه زده که توش پر از شیشه های مربا و ترشی خوشگله ، رنگ و وارنگ .. نورپردازی عالی .. قندونش گل سرخی .. اصن یه جای معرکه ای .. برای اینکه بری و یه چای سفارش بدی و نوشته های شمس لنگرودی رو ورق بزنی ..
امروز از جلوی در کافه رد شدم دیدم کافه چی جان تنها نشسته .. دلم میخواست برم بشینم و باهاش حرف بزنم ولی خیلی دیر بود ..

نظرات 1 + ارسال نظر
صادق سه‌شنبه 22 مهر 1393 ساعت 22:42

سلام
خوش به حالت. تا حالا با خودم هیچ جایی نرفتم.هیچ جای هیچ جا. خجالت میکشم
از کی و از چی نمیدونم ولی... خجالت میکشم دیگه.
کلی جا تو این دنیا هست(چه دور و چه خیلی نزدیک) که نشون کردم و میخوام برم ببینم.حالا شاید وقتی دیگر
به قول یکی : خوشا به سعادتتان...

سلام
خب گاهی دست خودتو بگیر ببر گردش مثل من ..
مثلا کجاها ؟؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.