دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

هردمبیل

سیاوش داره میخونه ..

"حالا که دلتنگی داره

رفیق تنهاییم میشه

کوچه ها نا رفیق شدن

حالا که میخوام شب و روز

به هم دیگه دروغ بگم

ساعتا هم دقیق شدن

طلوع من طلوع

وقتی غروب پر بزنه

موقع رفتنه من.."


منم تو فکر اینم که راجع به وقایع این چند روز چیا اینجا بنویسم .. نه اینکه اتفاق خاصی افتاده باشه یا حتی اتفاق خاصی نیفتاده باشه ها .. ولی این چند وقته هر وقت این صفحه رو باز کردم .. دیدم حرفام به درد اینجا نوشتن نمیخوره !!

ساکمو بستم ، فردا بازم باید برم رشت !! نه انگیزه ای برای رفتن دارم نه حتی حوصلشو !!
وقتی تهرانم بیشترین تایممو با مامان میگذرونم ، شدیم همدم همدیگه !! البته که من بیشتر شنونده ام .. هنوزم خیلی حرفا هست که تو رابطه ی خیلی دوستانه ی مادر دختریمون نمیگنجه ...

روز پدر نزدیکه و من بازم نه دغدغه ی امتحان دارم ، نه رفت و آمد ، نه هیچ چیز دیگه .. از خیلی وقت پیش دغدغه ی کادو دارم که هنوز به هیچ نتیجه ای نرسیدم ! میترسم آخرم به جوراب ختم شه :))

آقای برادر هم که پس فردا از سفر چین و تایلند بر میگرده و من غصه ناکم که نه موقع رفتن دیدمش نه حالا که بر میگرده .. داره یه ماه میشه ... آخه برادر آدم هم اینقدر وظیفه نشناس ؟!!
یه هفته ای هست pou رو ریختم رو تبلت !! اولین چیزی هم که براش خریدم سیبیل بود !!! :))))))))


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.