دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

آسمون بغضشو تو حلقه ی ابرای سیاهش پاره میکرد...

انگار تو یه قفس زندونی شده باشم ! بالهام بستس انگار ... سنگینی روزای گذشته انگار رو هم تلنبار شده و تازه الان داره سر باز میکنه این زخم !! حال و هوای این روزام شده تظاهر به خوب بودن ! خوب البته اینم یه قسمته زندگیه ... این که بتونیم خوب بودنو حتی اگه شده با تظاهر به خودمون تلقین و تزریق کنیم ، به نظر من خودش یه قدم جلو بودن از این حال و هوای ابری و گرفتس ...اینکه دیشب بعد مدت ها گذاشتم چند قطره اشک از چشمم بریزه رو گونه هام ، خودش نشونه ی رهایی ازاین حال و هوای ابری  گرفتس دیگه ! مگه نه ؟؟؟

.
.

وقتی که درخت هست
پیداست که باید بود،
باید بود
و رد روایت را
تا متن سپید دنبال کرد
"سهراب سپهری"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.