دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

دومین روز آخرین ماه پاییزی

زندگی خوابگاهی حتی از تصور منم سخت تره ، این هفته که مجبور شدم یه شب بیشتر بمونم اینو فهمیدم ... شب آخر دیگه دلم نمیخواست حتی صدای کسی رو بشنوم چه برسه به هم صحبت شدن با بقیه ... با این حال سعی کردم این حس و حال مزخرفمو به کسی انتقال ندم ...حتی تا آخرین لحظه هم به شوخی و خنده با بچه ها گذشت ... از حالا غصه ی اون یه ماهی رو گرفتم که مجبورم اونجا بمونم !! و شادمان برای تعطیلی بین دو ترم !!!!! میخوام برم حالشووو ببرم ...:-دی

این چند روزم که من نبودم اوضاع خونه قارامش میش بوده انگار ، مامان اینقدر تحمل کرده بوده که منو اونجا نگران نکنه ولی به محض ورودم همه چی رو مو به مو تعریف کرد .. و یک آخر هفته ی گل و بلبل برامون ساخت ..

ولی اروز یه اول هفته ی عالیه ..

صبح رفتم دنبال تعویض گواهینامم ، بعدم رفتم آزمایشگاه برای تایید گروه خونی !! دو سه روز به خاطر این که تاریخ گواهینامم تمومش شده رانندگی نکردم ، احساس میکنم زندگی بدون گواهینامه بسی سخت است ها ، عادت کردم به این چهار چرخ لعنتی ...

دیدین همه جا چه خوشگل و رنگی رنگی شده ؟؟ آدم سیر نمیشه از دیدن این همه زیبایی حتی تو این شهر ماشینی ، خوش به حال اونایی که جاهای بکر و خوش آب و هوایی زندگی میکنن...رسما دارن حالشو میبرنا ! در جریان باشن !


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.