الان دو روزی میشه نوشتمش وگذاشتمش رو دسکتاپ..دیروز رو یه زمینه ی سفید با رنگ قرمز و شفاف ! ولی امروز نظرم عوض شد با رنگ سفید رو زمینه ی سیاه و مات !! نوشتم "دل روزگار چه سرد ..."
این دومین جمله ای که اینقدر برام بولد شده !! دومین جمله تو یه سال ؟ دو سال ؟ به نظرم بیشتر !!
درسته که هنوزم میگم من خیلی حوصله ی سر و کله زدن با بچه ها رو ندارم !!(البته به جز یکی دو نفر خاص )!!! ولی در کل تجربه ی جالبیه بشینی با یه دختر دوست داشتنی کلاس دومی ریاضی بنویسی ! در حین آشپزی کردن براش بهش دیکته بگی ! حتی یه شعر هم باهاش حفظ کنی ..
جالب تر اینکه بشینی براش بافتنی ببافی ...
من نمیدونم چرا اینقدر دارم با دوستام اختلاف سنی پیدا میکنم ! چه دختر چه پسر !!!
مقطعیه ؟؟ واسه همه تو یه سنی پیش میاد آیا ؟؟؟
این موضوع یه وقتایی نگرانم میکنه !!! دارم خیلی زود پیر میشم ؟؟ افکارم خیلی قدیمی شده آیا ؟؟؟ چیه که اینقدر گرایش آدمایی با 14 یا 15 سال اختلاف سن به من اینقدر زیاد شده ؟؟؟
دیشب یه کتابی رو دانلود کردم و هر وقت خالی گیر میارم میشینم به خوندنش ... تقریبا تنها کار مفیدی که بعد از استراحت کردن میکنم ، کتاب خوندنه و بعدش خوردن !!! گفتم در جریان باشید که کارای مفید من خیلی انرژی بر و خسته کنندس !!
امروز رفتم پست دنبال گواهینامم .. بیشتر از یه ماه که برای تمدیدش اقدام کردم و هنوز نیومده ، البته که فرمودن هنوز صادر نشده و تا سه ماه طول میکشه !! واقعا خواستم از همین تریبون تشکر کنم از عوامل و تمام کسانی که برای تمدید این یه تیکه کاغذ وقت میزارن !!! سه ماه ؟؟؟؟ دقیقا تمدید کردن یه گواهینامه باید سه ماه وقت ببره ؟!! از دقتی که به خرج میدن کمال تشکر رو دارم ! جور دیگه ای که نمیشه اهمیت کار رو نشون داد ...
با بابا راجع به خوابگاه یا خونه گرفتن هیچ حرفی نزدم !! تا ته این دو سه سالم از من بپرسه اونجا مشکلی هست ؟ میگم نه همه چی اوکیه !!! فقط یکی دو بار غیر مستقیم به مامان گفتم که دلم نمیخواد اونجا بمونم !! حتی در حد همون یکی دو شبم تحملش سخته برام !!! زیادی لوس و تیتیش مامانی نیستم ولی خب بعضی وقتا تحمل یه چیزایی برای آدم سخته دیگه ... اینقدر که حتی دلم نمیخواد به شروع ترم جدید فکر کنم !!
نمیدونم مقاوم شدم یا بی تفاوت ..
ولی دیگه تو ، یادآوری تو ، حتی فکر کردن به خاطرات خوبمونم ، حتی دیدن عکسات به صورت اتفاقی ، شنیدن موزیکای مورد علاقت ، دیدن همون یکی دو تا عکس یادگاری ، دیدن اتفاقی دست خطت و هر چی که مربوط به توءه .. نمی تونه چشمام تر کنه !
یادم نمیره که چقدر از گریه کردنم عصبانی میشدی ! ناراحت نه ، عصبانی ..
+تو باعث شدی دیگه خودمو دوست نداشته باشم ..