دیشب چهلمین شبی بود که مامانجون کنارمون نبود،همه ی بچه ها و نوه هاش جمع بودیم خونش!!اگر بود هر ثانیه داشت قربون صدقه ی یکی میرفت و از تو کمداش خوراکیای مورد علاقه ی هر کی رو براش میوورد!
با پدربزرگمم حتما حرفش میشد که آقا انقدر سر به سر این بچه ها نزار...
کاش بود .. کاش من جاش رفته بودم..
روحشون در آرامش ابدی...
نثار ایشون و تمام درگذشتگان
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
خدا رحمت کنه مادر شما رو