دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

دومینو با زندگی

اینبار دیگر پر نمیدهم به خیالت،برای پرنده ی بی بال و پر تمام هستی زندان است!!

سه شنبه من و مامانم دوتایی و دخترونه زدیم به دل جاده ! ساعت پنج صبح .. هنوز هوا تاریک تاریک بود .. ساعت حدودا هشت و نیم بود که رسیدیم رشت ...

من عاشق رانندگی و جاده تو اون تایمم ! طلوع خورشید تو راه دیدنی بود .. 

همچنان در رشت به سر می بریم .. امروز هم بابا اومد ..

به من که داره خوش نمیگذره .. دلم تهران رو میخواد .. ولی چه کنیم که الان آرامش و سکوت و آب و هوای اینجا داره به این دو تا جوونک عاشقمون حال میده !

عصری هم بس که سلیقه هامون تو تفریح متفاوته .. مجبور شدم خودمو بزنم به خواب تا مامانینا بی خیال من بشن و برن یه دوری بزنن و به تفریحات مورد علاقه ی خودشون برسن !

دیشب اینقدر حوصلم سر رفته بود که رفتم شهر کتاب و یه بازی منچ خریدم و با مادر عزیز نشستیم با بازی که اصلن هم نتیجه ی خوشی نداشت و باعث شد مبلغ نه چندان هنگفتی رو ببازم ! خیر سرم اومدم زرنگی کنم و یکم از خرج و مخارجا کم کنما :)))))))))))) چقدرم جرزنه مامانم تو بازی ی ی ی ی .. اصن یه وضی ...


+ آروم و قرار ندارم این روزا ... همش رو آتیشم انگار .. دلم آروم نمی گیره .. راه حلی دارید آیا ؟؟!


+ دلم میخواد به مامانم بگم بسه لطفا ! بگم بخدا منم برای خودم هزار تا غصه دارم .. پیر شدم بس که هر دقیقه و هر لحظه غصه هاتو به من گفتی .. پیر شدم بس که برای همه ی مشکلاتتون منو جلو انداختین .. بخدا دلم میخواد بشینم زار بزنم ..  


+404 تا بازدید فقط برای امروز ؟؟؟؟؟ اصن داریممممممممممممم؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.